سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با دست کوتاه ببخشد او را با دست دراز ببخشند [ مى‏گویم : معنى آن این است که آنچه آدمى از مال خود در راه نیکى و نیکوکارى بخشد ، هرچند اندک بود خدا پاداش آن را بزرگ و بسیار دهد ، و دو دست در اینجا دو نعمت است و امام میان نعمت بنده و نعمت پروردگار فرق گذارد ، نعمت بنده را دست کوتاه و نعمت خدا را دست دراز نام نهاد ، چه نعمتهایى خدا همواره از نعمتهاى آفریدگان فراوانتر است و افزون چرا که نعمتهاى خدا اصل نعمتهاست و هر نعمتى را بازگشت به نعمت خداست و برون آمدن آن از آنجاست . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
خاطرات ویادداشتها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :46
بازدید دیروز :31
کل بازدید :648218
تعداد کل یاداشته ها : 198
103/2/30
5:7 ع

بی حضورت قصه را با خاک یکسان می کنم
توی تنگ تنگ!  با این عشق طغیان می کنم


کـــــــــــنج غار خلوت تنهایی ام یا توی جمع!
هرکجا دلتنگ باشم بی تـــو طوفان می کنم


روضه می خوانم نـــبودت را و آتش می زنم
قلب عالم را ··· خدایـــــی تازه بنیان می کنم


هی غزل می سازمت ،در شهر جارت می زنم
چشم های عـــــــابران را خیس باران می کنم


توی چشـــــــــم ناشکیب آیـــــــنه زل می زنم
بغض دلتنگی چشمم را دوچـــــندان می کنم


من غـــلط کردم اگر گفتم صبورم! ···بی خیال!
لاف بیـــــــجایی زدم , الساعه کتمان می کنم


می شــــــــــــوم همدست با رمال های بدقلق
هــــــــم تبانی با خیال و فال و فنجان می کنم


عاشـــــــــقانه پشت میز کافه ها می نوشمت
شاعـــــــرانه کافه ها را بی تو ویران می کنم


با تب آغــــــوش تو بی ترس این دیــــــــــوارها
یک شبــــی بن بست هایت را خیابان می کنم


من تمام نقطه چین هایی که از دلتنگی است
رو به سمت خــــــنده هایت خط پایان می کنم


اینهمه دوری همه تقصــــــــــیر من شد لعنتی
بوسه پشت بوسه··· با لبـــخند جبران می کنم


  
  

بو داریخدیران دومان آیریلیق،
باشا سوْورولان سامان آیریلیق.
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق،
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

بیر گؤزون آچار، بیر گؤزون یومار،
آرازی سرین گؤردوکده اومار،
هئزئرعی درین گؤردوکده جومار،
جان دریاسینا جومان آیریلیق،
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

آرازیم وورسون باش داشدان داشا،
گؤز یاشی گرک باشلاردان آشا،
نئجه یاد اوْلسون قارداش قارداشا،
نه دین قانیر، نه ایمان آیریلیق،
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

گؤیلرین گونون، آیین گیزله‌دیر،
اولدوز آخدیریر، سایین گیزله‌دیر،
اوْخونو آتیر، یایین گیزله‌دیر،
قددیمی ائدیپ کمان آیریلیق.
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

آیریلیق گله، بیر کرم قولا،
بیر نئچه گون ده بیزدن آیریلا،
قم ده بیر بیز تک سوْوا-ساورولا،
هانی بیر بئله گومان آیریلیق.
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

دئدیم آیریلیق، گوناما منی،
سنی گؤرموشم ائللر دوشمنی،
یوز مین کرره ده سوناسام سنی،
هامان آیریلیق، هامان آیریلیق.
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق.

آمانسیز گؤزون یومان آیریلیق،
جان جوزلیغیندان اومان آیریلیق،
نه غملی یازار روْمان آیریلیق،
دیللئره سالان دومان آیریلیق.
آمان آیریلیگ، آمان آیریلیق.

سن اونودسان دا سولئیمان منی،
اونودمویاجاق شهریار سنی،
یاز گلر بولبول گاپسار چمه‌نی
ایندیلیک سئوسین زامان آیریلیق
آمان آیریلیق، آمان آیریلیق

 


  
  

چقدر خواب ببینم که مال من شده ای

و شاه بیت غزل های لال من شده ای

 چقدر خواب ببینم که بعد آن همه بغض

جواب حسرت این چند سال من شده ای

 چقدر حافظ یلدا نشین ورق بخورد؟

تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای

چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم

خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای

هنوز نذر شب جمعه های من اینست

که اتفاق بیفتد حلال من شده ای

که اتفاق بیفتد کنارتان هستم

برای وسعت پرواز بال من شده ای

میان بغض و تبسم میان وحشت و عشق

تو شاعرانه ترین احتمال من شده ای

مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست

عجیب خواب قشنگی ست مال من شده ای


  
  

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است- من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم که بمانم

چیزی که میان من و تو نیست غریبی ست
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟!

انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت
اینقدر که خالی شده بعد از تو جهانم

از سایه سنگین تو من کمترم آیا؟!
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق...! مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم...


  
  
هر شب به ذهن خسته من میکنی خطور
 
بانـــــــــــــو، شبیه خودت؛ ساده - پر غرور

من خواب دیده ام که شبی با ستاره ها
 
از کوچـــــــه های شهر دلم میکنی عبور

یا خواب من مثال معجزه تعبیر میشود
 
یا اینکه آرزوی تو را میبرم به گــــــــــور

بی تو، خراب، گنگ، زمینگیر میشوم
 
مانند شعرهای خودم؛ شکل بوف کور

کِی میشود میان کوچه... نه، صبر کن، نیا
 
میترسم از حسادت این چشـم های شور

تقدیر من طلسم تو بود و عذاب و شعر
 
از چشــــم های شرجیت اما بلا یه دور
 

  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >