سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس راهی را در جستجوی دانش بپیماید، خداوند راهی به سوی بهشت برایش بگشاید . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
خاطرات ویادداشتها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :33
بازدید دیروز :43
کل بازدید :655436
تعداد کل یاداشته ها : 198
103/9/1
11:53 ع


دوتا دستشو مشت کرد و جلوم گرفت ....

گفت : اگه بگ? ""گل "" کدومه م?مونم !!!

چه انتخاب سخت? بود !

ترس از دست دادنش تمام

وجودمو فرا گرفته بود، ....

برا? از دست ندادنش

محکم زدم پشت دست چپش و گفتم ا?ن گله !

دستشوبازکرد
"" پوچ "" بود !!
اشکم جار? شد روگونه هام !

حواسش نبود وقت? با دست راستش اشکمو پاک کرد ...
دست راستش هم پوچ بود ...

 


  
  


کارهایی هست

که دیگران هم می توانند انجام دهند ،

آن را انجام نده ...

حرفهایی هست

که دیگران هم می توانند بزنند ،
آن را بیان نکن ...

و چیزهایی هست
که دیگران هم می توانند بنویسند ،
آن را ننویس ...

کاری را بکن ...
که فقط تو می توانی انجامش بدهی ... !


  
  

 

دردهای من

جامه نیستند

تا ز تن در آورم

چامه و چکامه نیستند

تا به رشته ی سخن درآورم

نعره نیستند

تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی

دردهای من نهفتنی است

دردهای من

گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست

درد مردم زمانه است

مردمی که چین پوستینشان

مردمی که رنگ روی آستینشان

مردمی که نامهایشان

جلد کهنه ی شناسنامه هایشان

درد می کند

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم

درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ام

زخم خورده است

دردهای پوستی کجا؟

درد دوستی کجا؟

این سماجت عجیب

پافشاری شگفت دردهاست

دردهای آشنا

دردهای بومی غریب

دردهای خانگی

دردهای کهنه ی لجوج

اولین قلم

حرف حرف درد را

در دلم نوشته است

دست سرنوشت

خون درد را

با گلم سرشته است

پس چگونه سرنوشت ناگزیر خویش را رها کنم؟

درد

رنگ و بوی غنچه ی دل است

پس چگونه من

رنگ و بوی غنچه را ز برگهای تو به توی آن جدا کنم؟

دفتر مرا

دست درد می زند ورق

شعر تازه ی مرا

درد گفته است

درد هم شنفته است

پس در این میانه من

از چه حرف می زنم؟

درد، حرف نیست

درد، نام دیگر من است

من چگونه خویش را صدا کنم؟


  
  

مرا ببخش ..... که گاه و بیگاه .... دلم هوای ترامی کند!!! مرا ببخش ..... که چشم هایم، هنوز منتظر است تا تو بیایی ..... مراببخش ..... که یادداشت های روزانه ی صفحه ی دلم ..... با مداد خاطرات تو نوشته می شود .... مرا ببخش .... که .... هنوز ..... دیوانه وار دوستت دارم......


  
  
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >