سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بردبارى و درنگ از یک شکم افتادند و هر دو از همت بلند زادند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
خاطرات ویادداشتها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :17
بازدید دیروز :43
کل بازدید :655420
تعداد کل یاداشته ها : 198
103/9/1
7:10 ع

 

سرگردانی

هیچ به یاد داری رد پای خیس اشکهایم را که بعد ازتو میان لحظه های دلتنگی آواره ماندند:

یادت می آید کنار چشمه عشق شانه به شانه هم آرزوها را زندگی میکردیم وغرق در خوشی، دلخوشی را نوازش می کردیم.

باور کن بعد از تو همه جا بوی غربت می دهد و چشمانم در کوچه های حسرت سرگردان شده اند شاید من بد بودم ! گناه دلم چه بود که دربدرش کردی؟؟!

 


  

 

تنهایی

من چشم گذاشتم وتو گم شدی برای همیشه در میان ثانیه های بی روح زندگی.نمیدانم هنوزهم نامه هایم را می خوانی،ازپس سپیدی کا غذیابرای همیشه مراو هر انچه که مرا به یادت می اورد فراموش کرده ای؟

روزها ازپس هم می ایند ومیروند،بی انکه بدانند من هنوز در پیچ وتاب کذشته مانده ام وچیزی از اینده حس نمی کنم. میخواهم خود را بیازمایم ، درمیان سکوت تلخ و کشنده درراه مانده ام وکسی صدای فریاد خاموش مرا نمی شنود