سرگردانی
هیچ به یاد داری رد پای خیس اشکهایم را که بعد ازتو میان لحظه های دلتنگی آواره ماندند:
یادت می آید کنار چشمه عشق شانه به شانه هم آرزوها را زندگی میکردیم وغرق در خوشی، دلخوشی را نوازش می کردیم.
باور کن بعد از تو همه جا بوی غربت می دهد و چشمانم در کوچه های حسرت سرگردان شده اند شاید من بد بودم ! گناه دلم چه بود که دربدرش کردی؟؟!