آسمــــان ، از تو خبر داشت ولی مــا از تــــو
سهم مان بی خبری بود ، نمی دانستیم
آب و جاروی در خانه ما شاهد بود
از تو بر ما گذری بود ، نمی دانستیم
این همه چشم به راهی نگرانم کرده
خــود ایــن هم نظـــری بــود ، نــمی دانستیـــم ...