گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای تـــــوست
چشمه ی آرامشم پایین ابـــــــروهای تــــوست
خنده کن تا جای خون درمن عسل جاری کـــنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست
فتنــــه ها افتــــاده بین روسری های ســــــرت
خون به پا کردی، ببین! دعوا سرموهای توست
کــــار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ســــــت
یک پلنگ مدعی در دام آهــــــوهای تـــــوست
فـــــتح خواهم کرد روزی سرزمیــــنت را اگــر
لشکری آماده پشت برج و باروهای تـــــوست
شهر را دارد به هم می ریزد امشب ، جمـــع کن
سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست
کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان وبرقـــص
زندگی آهنـــــگ زیبــــــای النگوهای تـــــوست
خوش به حال من که می میرم برایت اینــــهمه
مرگ امکــــانی به سمت نوشداروهای تـــوست