[ و از سخنان آن حضرت است ، چون کسى از او پرسید : « رفتن ما به شام به قضا و قدر خدا بود ؟ » پس از گفتار دراز ، و این گزیده آن است : ] واى بر تو شاید قضاء لازم و قدر حتم را گمان کرده‏اى ، اگر چنین باشد پاداش و کیفر باطل بود ، و نوید و تهدید عاطل . خداى سبحان بندگان خود را امر فرمود و در آنچه بدان مأمورند داراى اختیارند ، و نهى نمود تا بترسند و دست باز دارند . آنچه تکلیف کرد آسان است نه دشوار و پاداش او بر کردار اندک ، بسیار . نافرمانیش نکنند از آنکه بر او چیرند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . پیامبران را به بازیچه نفرستاد ، و کتاب را براى بندگان بیهوده نازل نفرمود و آسمان‏ها و زمین و آنچه میان این دو است به باطل خلق ننمود . « این گمان کسانى است که کافر شدند . واى بر آنان که کافر شدند از آتش . » [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

صفحات اختصاصی
 
خاطرات ویادداشتها
آمار و اطلاعات

بازدید امروز :2
بازدید دیروز :8
کل بازدید :658762
تعداد کل یاداشته ها : 198
04/1/13
5:53 ص


سفر را دوست دارم ...

اما آنگاه که هم قدم تو باشم

سوی جنگلهای مه گرفته ...

کنار دریا ...

آرامش لحظه های با تو بودن

نم نم باران

و حریق آتشی که ما ساخته ایم از هیزم های خشک

بوی خاک

و صدای گیتار من...

و صدای دوست داشتنی تو

که برایم میخوانی باز

ای الهه ی ناز !.!.!

 


93/6/14::: 11:0 ع
نظر()
سفر       سفر